ناروتوپدیا
Advertisement

بیوگرافی

تسوناده نوه ي هوکاگه ي اول است . همين دليل براي جايگاه و اعتبار او کافي است ، اما شانس ديگرِ او آموزش زير نظر خداي شينوبي ها ، هوکاگه ي سوم است . با مهارت بالا از ابتدا و به علاوه نسبتي که دارد ، او اجازه ي داشتن گردن بندِ هوکاگه ي اول را پيدا مي کند . گردنبندي که ارزش مالي غير قابلِ تصوري دارد . به عنوان يک ميراث او گردن بند را به برادرِ کوچکش ، ناواکي (Nawaki ) به مناسبت تولدش مي دهد . ناواکي خوشحال از اين مسئله اعلام مي کند روزي هوکاگه خوهد شد . اگر چه مصيبتِ دردناکي در يک غروب سياه براي تسوناده اتفاق مي افتد . اروچيمارو با خون سردي به تسوناده توصيه مي کند احتمالا براي او بهتر خواهد بود اگر جسدِ ناواکي را نبيند و گردنبند دوباره به او باز مي گردد . چند سال بعد ، تسوناده بزرگ مي شود و تبديل به يک نينجايِ درمانگر عالي مي شود ، که چنديدن تکنيک درماني همانطور جوتسوهاي حجومي ، سم ها و درمانشان را ياد گرفته . او به همراه هوکاگه ي سوم در يک گردهمايي شرکت مي کند و مردِ جواني ، به اسمِ دن( Dan) را مي بيند که عقايدِ مشترکي دارند . آنها درباره ي نظراتشان با هم صحبت مي کنند و به مرور دوست مي شوند و نهايتا عاشقِ هم مي شوند . دن به او مي گويد که آرزو دارد روزي هوکاگه شود و به خاطرِ همين از نظراتِ درماني حمايت مي کند . تسوناده گردن بندش را به او هديه مي دهد . در يک ماموريت بر اثر بد شانسي ، دن به سختي مجروح مي شود . تسوناده براي درمان او مي آيد اما خيلي دير و با وجود اينکه او تلاشش را براي درمان مي کند ، دن مي ميرد . تسوناده با گريه به دستانش نگاه مي کند و گردن بند را بر روي سينه ي دن مي بيند که قرباني ديگري گرفته . تسوناده بيشتر از هميشه مي ترسد .

تسوناده که خودش را به خاطر مرگ دن سرزنش مي کرد و دوباره گردنبند نزد خودش بازگشته بود کونوها را ترک کرد وبه جاهاي مختلف سفر کرد . او که حرفه ي نينجايي را کنار گذاشته بود زندگيش را صرف شرط بندي و شراب خواري کرد. در همين زمان دخترِ جواني به اسم شيزونه (Shizune)که خواهرزاده ي دن بود را به شاگردي قبول کرد و يک حيوانِ خانگي به نام تون تون (Tonton) پيدا کرد . تسوناده از تونايي هايش سوءاستفاده مي کرد تا با استفاده از آن سنش را کنترل کند و جوان تر از سني که هست به نظر برسد و سنش غيرِ قابلِ تشخيص باشد . در 50 سالگي او هنگامِ معرفي خود را زني 20 ساله معرفي مي کرد . گرچه اين تواناييِ او گنجوتسو نبود و قدرتِ بدنيش را تغيير مي داد تا در سني که مي خواست متوقف شود . تسوناده براي شرط بندي اکثرا پول قرض مي کرد و با استفاده از تواناييش سعي مي کرد کسي نتواند جايش را پيدا کند . اما به خاطر همين شرط بندي ها خيلي زود به کسي که بيش از حدِ خودش شرط بندي مي کند و هميشه مقدارِ زيادي پول مي بازد مشهور شد . اين مسئله باعث شد به او لقبِ " احمقِ افسانه اي " را بدهند . بعد از حمله ي اروچيمارو به کونوها ، مشاورين کونوها از جيرايا خواستند تا مقامِ هوکاگه اي را قبول کند . جيرايا از اين مسئله خودداري کرد اما گفت به جاي او تسوناده هوکاگه شود و رفت تا او را به کونوها بياورد . از طرفِ ديگر بعد از اينکه هوکاگه ي سوم دستان روح اروچيمارو را قطع کرد ، او نيازمند يک درمانگر شد و تسوناده در دهکده اي که قلعه ي تانزاکو (Tanzaku Castle) قرار داشت هم تيمي هاي قديمي اش را ملاقات کرد . اروچيمارو همه چيز را به طورِ واضح براي او توضيح داد که او هوکاگه ي سوم را کشته و اين اتفاق به وسيله ي او سرش آمده . اما در عوض يک پيشنهادِ وسوسه کننده به تسوناده داد ، که اگر تسوناده دستانش را مداوا کند در عوض او هم دن و ناواکي را به او برمي گرداند کاري که بدونِ دستانش قادر نيست انجام دهد . تسوناده پرسيد بعد از مداواي دستانش چه کاري خواهد کرد و اروچيمارو جواب داد کونوها را ويران مي کند . اروچيمارو يک هفته به او فرصت داد تا تصميم بگيرد ، همچنين دو جسد براي فداکاري پيدا کند .

با رسيدن به محلِ قرار ، اروچيمارو منتظر ايستاده بود ، با رسيدنِ تسوناده ، او دستانِ اروچيمارو را گرفت و ناگهان کابوتو به تسوناده حمله کرد . سپس اروچيمارو گفت که انتظارِ خيانت را داشته ... و از کابوتو به خاطرِ هشداري که داده بود تشکر کرد . کابوتو سپس شروع به درمانِ اروچيمارو کرد و گفت فهميده که تسوناده از تکنيکِ درماني استفاده نکرده و قصد کشتن داشته . بعد تسوناده گفت که اروچيمارو را خيلي خوب مي شناسد و ميداند که بعد از درمان به قولش وفادار نخواهد بود و برادر و دوست پسرش را زنده نخواهد کرد. اروچيمارو به روش وحشيانه ي خود و با قدرتِ غيرِ انسانيش خانه ي او کونوها را ويران خواهد کرد . در يک دشتِ باز کابوتو درگيرِ مبارزه با تسوناده شد و با استفاده از ترس تسوناده از خون ، دستِ خودش را بريد تا تسوناده از مبارزه ناتوان کند . تسوناده هنوز مبارزه مي کرد و با اينکه به زخمي شده بود از يک ضربه ي مرگبار به خاطر قفسه ي سينه اش گريخت .


یکی از سه نینجای افسانه ای ، تسوناده کونوها را ترک می کند و وقتش را صرفِ شرط بندی می کند . او قراردادِ خونیی را با یک حلزون امضا کرده و هر وقت به کمکِ او نیاز دارد او را احضار می کند .

راه رسیدن به هوکاگه ای

نوه ی هوکاگه ی اول ، تسوناده زمانی که یک گنین بود زیرِ نظرِ هوکاگه ی سوم آموزش دید . بعد ها او برادرِ کوچکترش ناواکی و دوست پسرش دن را در مبارزه از دست می دهد . این دو اتفاق باعثِ به هم ریختنِ روحیِ تسوناده می شود . هر دوی آنها قبل از مرگ آرزوی داشتند روزی هوکاگه شوند . این اتفاق باعث شد احساس بدی نسبت به آرزوها پیدا کند و اعتقاد پیدا کرد مردم نباید به دنبال آرزوهایشان بروند . زمانی که سنش زیاد شد از جوتسویی استفاده کرد که سنش به نظر بیست سال برسد .

او و شاگردش شیزونه کونوها را ترک کردند وبه جاهای مختلف سفر کردند تا تسوناده اعتیادش به قمار را رفع کند . در همین دوره اوروچیمارو از او کمک خواست . اروچیمارو به او گفت که در قبالِ درمانش ، او هم برادر و دوست پسرش را دوباره زنده خواهد کرد . تسوناده یک هفته برای تصمیم درباره ی اینکه چه خواهد کرد گاشت و در همین مدت جیرایا و ناروتو هم او را پیدا کردند از او خواستند هوکاگه ی پنجم شود .

او احساس کرد این جایگاه ارزش ندارد و تنها یک آرزوی احمقانه برای گرفتنِ آن است . تسوناده ابتدا خواست به اروچیمارو کمک کند ، اما صداقت و اراده ی ناروتو و علاقه ی شدیدش به هوکاگه شدن باعث تغییر نظرِ او و وفاداری دوباره به دهکده اش شد . خیلی سریع مبارزه ی سه نینجای افسانه ای اروچیمارو در یک طرف و تسوناده و جیرایا در طرفِ دیگر آغاز شد . اروچیمارو شکست خورد و فرار کرد . سپس تسوناده پذیرفت که هوکاگه شود و از ناروتو و مبارزه اش با او و اینکه هیچ وقت دست از رویایش بر نمی دارد تشکر کرد .

زمانی که تسوناده نهایتا هوکاگه شد رابطه ی بسیار خوبی با ناروتو داشت . ناروتو بعضی مواقع کارها را خراب می کرد اما تسوناده به او ایمان داشت و از او برای ماموریت ها کمک می گرفت . زمانی که ناروتو بعد از تمرین با جیرایا دوباره به کونوها بازگشت مشاورانِ تسوناده از او خواستند که ناروتو را در کونوها نگه دارد تا از خطرِ آکاتسوکی در امان باشد . تسوناده باور داشت ناروتو می تواند از عهده ی کارهایش بربیاید و با توجه به گذشته ای که او داشت بهتر از هر کسی می توانست با جینچوریکی هایی مثلِ خودش رفتار کند . تنها زمان نشان خواهد داد این تصمیم رهبرِ دهکده برای کونوها بهتر خواهد بود یا نه ...

Advertisement