ناروتوپدیا

'''مادارا اوچیها''' (うちはマダラ, ''اوچیها مادارا'') رهبر افسانه‌ای قبیله‌ی اوچیها و یکی از قوی‌ترین شخصیت‌های دنیا بود که در کنار هاشیراما سنجو قبیله‌ی [[کونوها]]گاکوره را بنا کرد.

==سرگذشت== مادارا یکی از بااستعدادترین نینجاها در دنیا و قوی‌ترین عضو قبیله‌ی اوچیها بود. وی در کودکی قبل از این که شارینگان خود را بیدار کند چند نفر از قبیله‌ی سنجو را در نبرد کشت. چاکرای مادارا از بدو تولد بسیار زیاد بود که به وی توانایی مبارزه به مدت یک روز کامل بدون نیاز به استراحت را می‌داد. بخشی از علت رزرو چاکرای بالای مادرا به خاطر تناسخ ایندرا اوتسوتسوکی بودن بود. مادارا در کودکی در کنار رودخانه‌ای با هاشیراما سنجو آشنا شد و به مرور زمان با وی دوست صمیمی شد. او و هاشیراما در پی پایان دادن به جنگ تصمیم به بنا کردن یک دهکده گرفتند. مادارا با فهمیدن این که هاشیراما از قبیله‌ی سنجو است شارینگان خود را بیدار کرد و به دوستی خود با هاشیراما پایان داد. مادارا چهار بردار داشت که از آن‌ها فقط یک برادر، به نام [[ایزونا اوچیها]] زنده مانده بود. مادارا نسبت به برادر کوچک خود به شدت احساس محافظت می‌کرد. او و برادرش برای پی بردن به رازهای شارینگان، با کشتن دوستان خود اولین کسانی بودند که در قبیله‌ی اوچیها چشم [[مانگکیو شارینگان]] خود را بیدار کردند. مادارا به خاطر استفاده‌ی زیاد از قدرت‌های مانگکیو شارینگان چشمان خود را به سوی نابینایی برده بود. ایزونا که در یکی از جنگ‌ها با قبیله‌ی سنجو به دست توبیراما سنجو به شدت مجروح شد بود، پس از عقب‌نشینی جان داد و چشم‌های خود را قبل از مرگ به مادارا داد. مادارا در دوران بلوغ رهبر قبیله‌ی اوچیها شد و به مرور زمان به خاطر توانایی خود در رقابت با هاشیراما سنجو که از او به نام خدای شینوبی نام برده می‌شد مشهور شد ولی در طول عمرش هیچگاه نتوانست هاشیراما را شکست دهد.

در آخرین جنگ قبیله‌ی اوچیها و سنجو پشت مادارا برای اولین بار به زمین خورد و مغلوب هاشیراما شد. هاشیراما به جای کشتن مادارا به وی پیشنهاد صلح بین دو قبیله‌ی سنجو و اوچیها که از قوی‌ترین قبایل زمان خود بودند را داد و مادارا صلح را پذیرفت و با آشتی این دو قبیله دهکده‌ای که هر دو از دوران کودکی آرزوی بنا کردنش را داشتند به نام کونوهاگاکوره (دهکده‌ی پنهان در برگ) شکل گرفت. به مرور زمان قبیله‌های دیگر مانند ساروتوبی، نارا، آبورامه و یاماناکا برای پیوستن به دهکده‌ی کونوها ابراز علاقه کردند و با گسترش یافتن دهکده جنگ خاتمه یافت. با گذشت زمان کشورهای دیگر نیز سیستم دهکده‌ی کونوها را اقتباس کردند و تا مدتی صلح برقرار بود. هاشیراما به مادارا وعده‌ی هوکاگه شدن را داد ولی ارشدهای دهکده با این تصمیم مخالفت کردند و هاشیراما هوکاگه شد. مادارا از این اتفاق خشمگین شد و قبیله‌اش را تشویق به ترک دهکده کرد ولی قبیله‌ی اوچیها که از جنگ زده شده بودند به مادارا خیانت کردند و مادارا به تنهایی دهکده را ترک کرد. مادارا سال‌ها بعد با کنترل نه‌دم به دهکده حمله کرد ولی باز هم از هاشیراما شکست خورد. او در این مبارزه با گاز زدن بازوی هاشیراما و خوردن گوشت او بعد از بالا آوردن گوشت و پیوند زدن آن به زخم خود پس از سال‌ها قدرت هاشیراما را به دست آورد و چشم مانگیکو شارینگان ابدی او تبدیل به رینگان شد. وی با رینگان توانست پوسته‌ی ده‌دم را از ماه احضار کند. او با کمک زتسوی سیاه رینگان خود را بدون این که کسی بفهمد به ناگاتو که از قبیله‌ی اوزوماکی بود و توانایی کنترل چشم رینگان را داشت پیوند زد تا بعدا با فریب او را وادار به زنده کردن خود بکند. مادارا پس از این که اوبیتو اوچیها زیر سنگ بزرگ له شده بود او را پیدا کرده و به پناهگاه خود برد و جراحت‌های وی را درمان کرد. او با تعلیم اوبیتو و فریب او در مورد واقعیت، وی را قانع کرد تا نقشه‌های خود را بعد از مرگ تا زمان زنده شدنش اجرا کند و سپس خودکشی کرد. مادارا سال‌ها بعد زمان جنگ زنده شد و به آسانی قوی‌ترین نینجاهای دنیا را شکست داد و نقشه‌ی خود که پیاده کردن فن تسوکویومی بی‌نهایت بود اجرا کرد و تمام دنیا را در رویا فرو برد که در نهایت با خیانت زتسوی سیاه و بازگشت کاگویا اوتسوتسوکی کشته شد.